یادداشت سیزدهم

البرز مرد !!!  اینجا رو بخونید




اینجا رو هم ببینید  **********

 بعد برید اینجا رو هم ببینید   ************




مکتب حرمت حیات برای دستگیریه خاطیان و قاتلان البرز جایزه تعیین کرده .حتما توی سایتشون و شبکه های اجتماعی لینکش رو میذارن . این سایتا حتما در روز های آینده مطالب جدیدی خواهند داشت .



اینجا رو هم ببینید **********

یادداشت دوازدهم

دیروز حدود ساعت 1:30 بود که آقای همسر تماس گرفت و گفت میای ناهار بریم بیرون منم که همیشه از هر پیشنهاد شکمی ای استقبال می کنم گفتم بریم و قرار شد برم مدرسه دنبال دخترک و با هم سه تایی برم ناندوز ناهار بخوریم .

من و دخترم زودتر رسیدیم و تا آقای همسر برسند من یه سوپ گوجه و یه پیتزای پنیر برای دخترم سفارش دادم از اونجایی که گارسونه هم بسیا ر پیشنهاد می داد یه پاتیل آب هویج هم برای دخترم سفارش دادم .

عرضم به حضورتون که سوپ رو دخترم دو قاشق خورد و منم دیدم حیفه برگردونم پس باقیش رو خوردم .

ها یادم رفت یک ظرف هم سالاد فاتوش که خودش تو منو زده بود جدید سفارش دادم .

آقای همسر اومدن دو تا استیک مرغ البته پرسش کوچیک بود سفارش دادیم بعد دوتا نوشیدنی به پیشنهاد آقای گارسون  خلاصه بگم یه جوری شده بود که دلم درد گرفت آخرش .

چرا اینا رو نوشتم برای اینکه همزمان یه مادر با پسر و دخترش اومده بودن اونجا  مادره بسیار خوش هیکل البته من از روی پالتو داشتم میدیدم ها .دوتا پیتزا سفارش دادن برای بچه ها و خود مادر فقط یه ظزف سالاد خورد بدون نوشیدنی .

بعد من تمام دیشب داشتم به خودم فحش می دادم که خوب همینه که وزن کم نمی کنی می خوای انقدر بخوری بعد وزنم کم کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلیل خوش تیپی بعضیا معلوم شد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!تا الان منم این موضوع رو نمی دونستم

یادداشت یازدهم

یکی از آرزوهام این روزها  اینه که دولت موافقت کنه بنزین وارد کنن . و این بنزین داخلی رو تا زمانی که نتونستن استاندارد کنن جمع کنن از سطح کشور .یعنی میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟می دونید اگه بشه چه حجمی از آلودگی کاهش پیدا می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

یادداشت دهم

آخرین خبر از جهنم :

شیر آب دستشویی ها جفتش داغه !

یادداشت نهم

الان پشت میزم نشستم و همینطور گوله گوله دارم اشک می ریزم از اون حالت هاست که اگه سر کار نبودم و توی حموم بودم های های گریه می کردم ولی اینجا نمیشه .

صبح جلسه بودم اومدم دیدم خواهر شوهر کرچیکه دوبار زنگ زده نمی تونم جوابش رو بدم نه اینکه قهر باشم نه می دونم چی می خواد بگه و من قادر نیستم بهش نه بگم ولی بله گفتن هم برای خودم شرایط رو خیلی دشوار میکنه .زنگ زدم به آقای همسر می گم اینجوری شده میگه خوب یعنی چیکار داره بهش میگم حتما به خاطر این مورد زنگ زده میگه خوب نظرت چیه میگم میدونی که شرایطش رو در حال حاضر ندارم میگه پس ولش کن جواب نده . ولی خودم حالم خیلی بده خیلی ......

خیلی سخته که دوسال تو محل کارت تحت فشار باشی و سال بعدش امسال هم که شرایط کاری خوب شده باشه از جای دیگه تحت فشار باشی . یک کم تحمل همه چی برام سخت شده . دیگه نمی تونم تایپ کنم .ببخشید